گوزن

تراوشات ذهنی نویسنده ای جوان

گوزن

تراوشات ذهنی نویسنده ای جوان

 استاد شکیبایی عزیز,حال ما آنقدر خراب است که حتی در کلام هم نمیگوییم حال همه ما خوب است, که بخواهند باور کنند یا نه...

دلار در مرز بیست هزار تومان و سکه از هشت میلیون تومان گذر کرده...و فقر... امان از فقر...

 خسرو دلها,بیماری ای گریبان مردم را گرفته ,شکر نیستی که ببینی... روزانه صدها نفر در دنیا میمیرن...

 برایت بگویم از آبان... قتل عام کردن جوونای مردمو....

توان بیشتر نوشتن را ندارم...

خواستم بگویم حال همه ما خراب است و بد,باور کن...

  • میم کوچک

  دومین سالگرد سانچی

می سوزد و فریاد میزنم ,  می سوزد و اشک میریزم ,شیون میکنم و لبخند می زند , به سمتش دست دراز میکنم و دست هایش را پشتش قایم میکند , نزدیک میشوم  و دور میشود ؛ ناگاه آتش زبانه میکشد...........

   هراسان از خواب میپرم.زمان و مکان را به یاد نمی آورم. منگ منگم,گیج گیج.در ذهنم قیافه اش را مرور میکنم.یاد ندارم تا بحال اورا حتی ثانیه ای بیرون از عالم خیال دیده باشم. هرچه بیشتر میگردم کمتر پیدا میکنم.چند روزی میشود که هرگاه چشمانم را میبندم جسم سوخته اما در عین حال استوارش را در پس پرده پلک هایم میبینم.دقیق بعد از آن اخبار کذایی...

  • میم کوچک